این غروبها


تقدیم به ...

این غروب ها

بی تو چه کند می گذرند

وخیال چه تند می رود از این تنهایی به دیروز:

به بهار

به حاشیه ی خیابان و چتر  درختان و پرده ی باران 

و به حرف هایی که بسیار بزرگ تر از ما بودند

من از بهار 

فقط عصرها دهان تو       وعطر دوستت دارم را دارم

وهم صدای پای کسی را که با تو بود و پیدا نبود

بگذار 

تابستان بگذرد بی ما وحرف ها

تا بلکه بیایی و بگذاری داودی ها را در گلدان    سرت را بر شانه ی من

وشادیت را بر میز   کنار قاب عکس خالی ونور چراغ

 



سه شنبه 19 مهر 1390 16:6 |- Mohammad -|

hischat